روایت‌های تلخ

روایت‌های تلخ داستان کسانی است که می‌خواهند سکوت را بشکنند و فریاد کنند. داستان تمامی افرادی که در این جغرافیا رنج‌های فراوانی بر آنها تحمیل شده است؛ رنج هایی که برای هر فرد شکلی خاص داشته اما همیشه بوده است.

رنج همواره همزاد و همراه ساکنان این سرزمین بوده است. تجربه‌های تلخی که شاید سال‌ها در سکوت روح شان را آزرده است. بیان کردن رنج همواره راهی برای کاهش آن و ابراز همدردی و همراهی بوده است.

در اینجا گرم و صمیمی روایت شما را می‌شنویم و می‌خوانیم. از رنج‌هایی خود برای ما روایت کنید!

روایت درد (قسمت سوم)

روایت درد (قسمت سوم)

کاکا غلام‌علی که سه عضو خانواده‌اش در یک انفجار قربانی شدند. به‌عنوان همکار با یک نهاد مردمی، مسئولیت شناسایی و ثبت مشخصات شهدا و قربانیان انفجارها و حملات هدفمند علیه هزاره‌ها را عهده‌دار بودم، شناسایی شهدا و پیدا کردن آدرس آنان به‌راحتی ممکن نبود و نیاز به جستجوی...

روایت درد (قسمت دوم)

روایت درد (قسمت دوم)

آخر تابستان سال ۱۳۹۷ بود، درس‌های دانشگاه شروع شده بود، اتاق من در ایستگاه مدرسه دشت برچی و روبه‌روی دروازه‌ی جنوبی مصلی شهید مزاری موقعیت داشت. یکی از روزها طبق معمول، دنبال نان به نانوایی سر کوچه رفته و نان گرفته به خانه آمدم، هنوز نان در دستم بود و داخل سفره...

روایت درد(1)

روایت درد(1)

مردم مظلوم هزاره در طول سه قرن اخیر، ظلم‌ها، ستم‌ها، بیدادگری‌ها، تبعیض‌ها و نابرابری‌های مضاعف را تجربه کرده و حتی گسترده‌ترین نسل‌کشی، غصب سرزمین، بردگی و مهاجرت اجباری از وطن را تحمل نموده‌اند.بعضی از تاریخ‌نویسان کشور، غصب زمین‌های حاصلخیز هزاره‌ها و تقسیم آن‌ها...

وعده ای که عملی نشد…

وعده ای که عملی نشد…

زمانی که زینب وارد خانه می‌شود، همه‌ی فرزندانش را می‌بیند به جز دخترش که برای تداوی فرزند مریض‌اش به کابل رفته و یک پسرش که دیریست برای گذراندن یک زندگی عاری از خشونت و جنگ به دیار غربت پناهنده شده است. پسر بزرگ زینب همراه با خانم و فرزندش نیز آمده بودند، رفتار همه...

۱۵ اگست التهاب روزهای کابل من

۱۵ اگست التهاب روزهای کابل من

طی چند روز گذشته هر روز خبر از سقوط شهرها و ولسوالی ها بود. سراسیمگی و آشفتگی در سیمای هر آدمی که در کابل زندگی می کرد، موج می زد. تمام روزها با این کابوس روبرو بودم که وقتی تاریکی شب فرا برسد، کابل چه بر سرش خواهد آمد؟ کسی نمی دانست که سرنوشتش فردا چگونه رقم خواهد...

عید مردمی که هم گرسنه‌اند و هم قربانی

عید مردمی که هم گرسنه‌اند و هم قربانی

چه در فرهنگ دینی و چه در سایر فرهنگ‌ها ؛ از میراث گذشتگان این درس بزرگ را می‌توانیم بگیریم که اگر قرار است قربانی نشویم و با تلخ‌کامی، گرفتار زندگی دردآور نشویم، باید بیاموزیم که قربانی کنیم و از آزادی و عزت خود پاسداری نماییم. اشتباه نشود مقصد ما از مفهوم قربانی این...

فقر و نااُمّیدی(۴)

فقر و نااُمّیدی(۴)

بعد از ماه‌ها رخصتی، روزی که درِ دانش‌گاه‌ها بر روی دانش‌جویان باز شد، قنبر با علاقه‌ی بسیار به سمت دانش‌گاه می‌رفت. در راه اما با شنیدن ماجرای زندگی درد‌ناک پیر مردی که در واقع قربانی سیاست حذف؛ به جرم هزاره بودن از رفتن به مکتب محروم و به سمت فقر کشانیده شده بود،...

فقر و نا اُمّیدی  (3)

فقر و نا اُمّیدی  (3)

از روزی که طالبان کابل را گرفتند، دانشگاه‌ها تعطیل شدند. در حدود هفت ماه بعد از روزی که کابل سقوط کرد، دانشگاه‌ها با قوانین جدید و محدودیت‌های بسیار بر روی دانش‌جویان باز شدند. قنبر مدت‌ها بود که برای رفتن به دانشگاه و نشستن در صنف درسی انتظار می‌کشید.  همان روزِ...

سیاه‌ترین روزهای عمرم (۲)

سیاه‌ترین روزهای عمرم (۲)

به غیر از صنف ما که در آن انفجار صورت گرفت (صنف B)، درس ها در یک صنف دیگر هشت صد الی نه صد نفری آمادگی کانکور (صنف A) و چندین صنف دیگر هم جریان داشت. با اتفاقی که در صنف ما افتاده بود، تمامی شاگردان صنوف دیگر بر علاوه‌ تعدادی که از داخل صنف B جان سالم به در برده...

سیاه‌ترین روزهای عمرم (۳)

سیاه‌ترین روزهای عمرم (۳)

همزمان با غروب خورشیدِ روز بیست‌ و چهارم اسدِ سال ۱۳۹۷، آفتاب خوشی و امیدواریِ تعداد زیادی از خانواده‌های که در آن حادثه‌ی دهشت‌ناک عزیزان خود را از دست دادند، غروب کرد و تا ابد دیگر طلوع نخواهد کرد. در آن غروب غم‌انگیز مادرانِ خسته‌دل آرزوهای برباد‌رفته‌ی دلبندان شان...