به نام خدا پس از روی کار آمدن دولت جمهوری اسلامی افغانستان، اکثر قوانین...
نویسنده: ز ص
تاریخ نشر: آوریل 28, 2023 میلادی
مقالاتی در همین زمینه

۱۵ آگوست تاریخی که هیچ زن و مرد افغانستانی از یاد نخواهد برد. هر چند مردم ما پیش از این تاریخ نیز روزگار خوبی نداشتند اما حداقل امیدها زنده بودند، مردم تلاش میکردند و روزنه امیدی برایشان وجود داشت. 15 آگوست اما نقطه پایانی برای تمام این آرزوها، تلاشها و اهداف بود؛ علیالخصوص برای زنان و دختران، زنان و دخترانی که به حکم طالبان ممنوعالزندگی میشدند و اندک حقوقی که طی بیست سال با تلاش و مبارزه با ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی حاکم بر جامعه به دست آورده بودند را از دست میدادند.
در همان روزهای آغازین ورود طالبان به شهر میشد گرد و غبار ناامیدی، دلهره و ترس را در چهره مردم به وضوح دید. هر شایعهای مردم را سخت میترساند و این اضطراب را میشد در چهره کودک و جوان، مرد و زن، پیر و جوان دید. هیاهوی رفتن و تخلیه تعدادی توسط کشورهای مختلف اما این ترس و دلهره را افزایش میداد؛ برای کسانی که راهی برای خروج نداشتند و میدانستند که حداقل تا مدتها باید همین جا و تحت حاکمیت امارتیها زندگی کنند. خروج هر فرد، هر دوست و آشنا و عبور هر هواپیما بسیاریها را امیدوار میکرد و بسیاری دیگر را ناامید از این که امکان دارد وضعیت تغییر کند.
بعد از روزها در نهایت مردم مجبور بودند، مجبور بودند با وضعیت موجود کنار بیایند، زندگی کنند، کار کنند و زنده بمانند. مردمی که دیگر از جنگ خسته بودند و اینک خود را تنهای تنها میدیدند بدون حضور نیروهای بینالمللی، بدون حضور رهبران سیاسیشان و نخبههایی که گروه گروه کشور را ترک میکردند و دلهره مردمی که بعد از خروج هر یک نفر به میزان زیادی افزایش مییافت. مردمی که راهی نداشتند، نه برای ماندن و نه برای رفتن اینک تنها و بیچاره در آغوش رنج دیده وطن مانده بودند. روزهای آغازین پر بود از ترس و اضطراب و سردرگمی، اما بالاخره صدای مبارزه باید بلند میشد. انتهای هر سختی و رنج و خستگی اعتراض و مبارزه است.
در این میان اما زنان اولین گروهی بودند که بعد از آمدن طالبان دست به اعتراض و دادخواهی زدند، زنانی که که دیگر هیچ چارهای برای خود نمیدیدند و طی این بیست سال طعم آزادی، حضور در اجتماع، استقلال و … را چشیده بودند. حالا حس میکردند که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند، به کوچهها رفتند و در مقابل طالب ایستادند و صدا بلند کردند. در ابتدا اعتراضات زنان نور کوسویی بود در تاریکیای که بر شهر حاکم شده بود. همه امیدوار بودند تا حداقل جامعه جهانی به این تجمعات و اعتراضات توجه نشان دهد و اقدامی انجام دهد. اما تنها عکسالعمل جامعه جهانی صدور بعضی بیانیهها و قطعنامه ها و همچنین تخلیه بعضی از زنانی بود که در گذشته با موسسات خارجی کار کرده بودند و یا هم در زمینه های مختلف اجتماعی فعال بوند که مطمئنا راه کار درستی برای کمک به زنان نبود. اینجا در افغانستان و تحت حاکمیت طالبان همه زنان در معرض خطر بودند و هستند، اینجا انسانیت در معرض خطر است.
خروج زنان و یا هم صدور بیانیه برای زنانی که در افغانستان باقی ماندند اما نتیجه مثبتی در پی نداشت. صدور بیانیه برای حکومتی که پاسخگو نیست، حکومتی که قدرت خود را با زور و جنگ به دست آورده است نه از راه مشروع و هیچ قانونی را نمیشناسد و هیچ احترامی برای هیچ حقی قائل نیست چه سودی داشت؟ حکومتی که هیچ احترامی به حقوق بشری و نهادهای بشری قائل نیست، حکومتی که حاضر و قادر به پاسخگویی به سوالها و نیازهای اساسی مردمش نیست و پشت دیوار بلند اسلام و خدا ایستاده تا از پاسخ دادن بگریزد، چه هراسی از بیانیه و به رسمیت شناخته نشدن دارد؟
هرچند زنان و حتی جوانانی که در فضای مجازی دست به دادخواهی میزدند میدانستند مبارزاتشان در کوتاه مدت نتیجه مثبتی در پی نخواهد داشت اما همه به این نکته آگاهی داشتند که هیچ تغییر اساسی یک باره اتفاق نمیافتد و همین اعتراضها میتواند سرچشمه یک حرکت منسجمتر باشد و عکس العمل مناسب نهادهای اساسی بینالمللی را جلب نماید. بعد از آن حرکات جدی تری در جبههها مختلف علیه طالبان شکل گرفت که ابتدا امیدهای بسیاری را در دل مردم زنده کردند اما وقتی جنایات طالبان را علیه مردم عام آن ولایات و مبارزهگران مشاهده میکردیم باز هم ترس بود که در وجود جامعه رخنه میکرد. ما با جمعی روبهرو بودیم که نه از خدا و نه از انسانیت چیزی میدانستند و همین ترس را دوبرابر افزایش میداد.
و اما حالا یک سال میگذرد، یک سال است که دختران به مکتب نرفتند، یک سال است که کسی رنگ شادی نپوشیده است و یک سال است که مردم گرسنهاند. شهر خاکستری شده است. بسیاریها کار و شغل خود را به دلایل قومی و نژادی از دست دادند، از خانه که بیرون میشوی هر چند قدم یک نفر گدایی میکند، روبهروی هر نانوایی چندین فرد به خاطر یک نان نذری صف بستهاند. زنان بسیاری همراه فرزندانشان کنار سرک و یا هم نانواییها نشستهاند. وضعیت همه افراد جامعه رو به وخامت میرود به خصوص زنان؛ زنان در معرض انواع خطرات جدی هستند و تنها راه حل طالبان و اسلام کنترل زنان است به بهانه محافظت از آنان. شهر و کشور درگیر آسیبهای اجتماعی است اما اینان قادر به درک و فهم وضعیت نیستند و تنها مشکلشان به ظاهر حضور و کنترل زنان است. از یکسو بحث زنان را تازه و داغ نگه داشته و در حال انجام جنایات فجیع بر ضد دیگر اقوام و مذاهب هستند در حالی که تمامی افکار به سمت حقوق زنان است.
اما مسألهای که برای من بیشتر ناراحت کننده بود؛ وضعیت هزارهها بود، مردمی که هیچ گاه روی آرامش و آسایش را ندیدند. مردمی که در دوران مختلف تاریخ افغانستان به بردگی گرفته شدند، مورد نسل کشی قرار گرفتند، انتحار شدند و اینک در جریان خروج نیز مورد تبعیض و ستم قرار گرفته بودند. هزارهها با این که نسبت به سایرین بیشتر محق خروج بودند و بیشتر از سایرین در معرض تهدید و خطر بودند اما نتوانستند به آن میزان خارج شوند. و باز این هزاره بود که به بهانههای مختلف تحت حکومت طالبان کوچانده شد، نسل کشی شد، زمینها و خانههایشان تصاحب شد، آواره شد، انتحار شد، بیکار شد، گرسنه ماند، زهر خورد و …. . این همه درد بر گرده تاریخ هزاره سنگینی میکند.
بله بسیاریها که حتی در معرض خطر نبودند با واسطه خارج شدند اما هزارههایی که کار کرده بودند و در وضعیت نامناسبی قرار گرفتند به کشورها همسایه رفتند، یا مشغول کارگری شدند و گاهی در حین کار جان دادند و یا هم دیپورت شدند و دوباره به صورت مخفیانه در افغانستان مشغول زندگی شدند. توسط طالب دستگیر و لادرک شدند و یا هم به شدت شکنجه شدند.
در این یک سال همگی و ما هزاره بیشتر طعم تلخ زندگی زیر سایه امارت را چشیدیم. نکات بسیاری را درک کردیم. با یکدیگر همدردی کردیم، کمک کردیم بحث کردیم و انتقاد و دنبال راه برون رفت بودیم. هر یک به سهم خویش تلاش کردیم تا این درد و غم را کمتر کنیم. اما مسائلی هم بودند که بسیار غمانگیز بودند و غیر قابل درک، مسائلی که گاهی دلیل وضعیتمان هستند. وقتی فرصتش بود برای هم دل نسوزاندیم وقتی میشد در پروسه خروج اطلاع دهی و کمک کنیم اما اینکار را نکردیم. وقتی دخترانمان تظاهرات کردن حرفهای ناپسندی زدیم. بسیاریها از هر عمل و تحرکی استفاده ابزاری و سودجویانه کردیم و دهها عمل ناپسند دیگر. اما در حال حاظر تنها راه چاره مبارزه است، هر کس به اندازه توان خود و هر کس به طریقی که بر آن مسلط است. تنها راه حل درس گرفتن از گذشته است. این که هر یک از ما دست دیگری را بگیریم و بالا بکشیم و پلی بشویم برای دیگران نه این که برای یکدیگر سد بسازیم.
منبع عکس: یورو نیوز
0 Comments