به نام خدا پس از روی کار آمدن دولت جمهوری اسلامی افغانستان، اکثر قوانین...
نویسنده: رحمان رحمانی
تاریخ نشر: سپتامبر 13, 2020 میلادی
مقالاتی در همین زمینه
در افغانستان
نیم قرن است جنگ خانمانسوز جریان دارد. هزاران انسان قربانی شدند، میلیونها
شهروند از خانههای شان بیجا، مهاجر و آواره شدند، بعضی خانوادهها چندین مرتبه؛
هزاران انسان اختطاف و صدهای دیگر گروگان گرفته شدند و هزاران انسان زندانی و اسیر
گشتند. اقتصاد ما بار بار صدمه دید و مردم ما سالها زیر خط فقر زندگی کردند.
قاچاق مواد مخدر به اوج خود رسیده و مافیا از وضعیت آشفته و بدامنی سود میبرند. میلیونها
کودک بی سرپناه شدند و هزاران زن بیوه و بیخانمان. فرصتهای تحصیلی از جوانان سلب
شد و در عوض سلاح به دست شان افتاد تا همدیگر را بکشند. زمینههای کار محدود است و
اما فساد بیداد میکند.
سناریوی فوق
در کلمبیا نیز هوبههو و موبهمو صدق میکرد. در کلمبیا نیز بالاتر از 50 سال جنگ
جریان داشت تا اینکه در سال 2013 گفتگوهای صلح در اسلو (ناروی)، آغاز شد و در نیمهء
سال 2016 به نتیجهء ابتدائی (تشکیل حکومت بر اساس رای و ارادهء مردم) رسید. سوال
اساسی اما این است که کدام اقدامات طرفهای درگیر کلمبیا را به نتیجهء مطلوب رسانید؟
در این نوشته کوشش میکنیم مواردی را از صلح کلمبیا وام بگیریم که در پروسهء صلح
افغانستان میتوانند راهگشا باشند و کمک کنند.
یکم، در
ابتداء گفتگوهای صلح در عین حالی که هیجان و شتاب بر فضا حاکمیت میکند، به دلیل
مواجه شدن ناگهانی اعضای گفتگو کنندهء دو طرف، شک، تردید و بدبینی نیز وجود دارد.
در این مرحله، برد و باخت اهمیت دارند. هر دو طرف کوشش میکنند بر دیگری تسلط یابند.
در این مرحله، برد و باخت اما تعریف دقیق ندارد و حرفهای رکیک و خارج از چوکات از
سوی اعضای گفتگو کنندهء هردو طرف استعمال خواهد شد. بناً بر تیمهای گفتگو کنندهء
هردو جانب است تا با درنظرداشت موارد فوق، گفتگوها را در مراحل اولیه نگذارند به جایی
بکشد که شکست بر موفقیت چیره گردد. در آن صورت، ادامهء گفتگوها سخت میشود.
دوم، هردو
جانب وارد گفتگوهای صلح با یک پس منظر شده اند: اینکه جنگ افغانستان برندهء نظامی
ندارد بناً بر اعضای گفتگو کنندهء هردو جانب است که به آتشبس تن دهند، خشونتها
را متوقف کنند و از صحبت در رابطه به استعمال قوا و توسل به زور، جداً خودداری نمایند.
سوم، انتظار
هردو جانب از جامعهء جهانی نباید فراتر از تضمین کنندهء موافقتنامهء صلح باشد.
همچنان به آمریکا و سایر کشورها اتکا کمتر شود. گفتگوها چنانچه از نامش پیداست، بینالافغانیست
و بر هردو جانب است تا آنرا بینالافغانی نگهدارند. در نشستهای سری و به دور از دید
رسانهها، اعضای جامعهء جهانی و آمریکا حضور داشته باشند اما آنها تصمیم گیرنده
نباشند. آجندای نشستهای سری همهگانی نشود و اعضای گفتگو کننده نهایت کوشش نمایند
تا جزئیات این گفتگوها به بیرون درز ننماید. هر اندازه که تصامیم همگانی و در معرض
قضاوتهای متفاوت قرار داده شود، به همان میزان آسیبپذیری آنها به دلیل وجود ایدهها
و دیدگاههای مختلف و عدم همخوانی خواستهها، بلند میرود. به گونهء مثال، توافق
نامهء آمریکا-طالبان حتی در آخرین مراحل به دسترس مقامات قرار نگرفت. ما تا امروز
نمیدانیم در اسناد ضمایم این موافقتنامه کدام موارد نهفته است. به همین گونه در
گفتگوهای کلمبیا، پس از هر جلسهء سری تمامی اوراق در همان اتاق گفتگو محو و نابود
میشد و هرگز بیرون داده نمیشد.
چهارم، در
گفتگوهای کلمبیا کشورهای حامی گروه شورشی فارک (وینزویلا و کوبا) نیز میخواستند
که فارک با حکومت کلمبیا صلح کند. در افغانستان نیز پاکستان در جریان گفتگوهای دو
سال اخیر نشان داده است که از گفتگوهای صلح میان حکومت و طالبان حمایت مینماید. یعنی
در هردو گفتگو، اخلالگران صلح وجود ندارند. هم در صلح کلمبیا و هم در صلح
افغانستان، اجماع، ملی، منطقهئی و جهانی وجود دارد. این فرصت را اعضای گفتگو
کننده نباید ازدست بدهند. البته، در نگهداری اجماع فوق، خانوادههای قربانیان جنگ
و مردم افغانستان میتوانند نقش به سزائی ایفا نمایند.
پنجم، در
کلمبیا از سال 2013 تا 2016 که گفتگوها ادامه داشت، مردم کلمبیا از پا ننشستند و یکسره
به خیابانها و جادهها ریختند و بر هردو جانب فشار آوردند تا گفتگوها به موفقیت
برسند. بالاتر از یک میلیون انسان هرازگاهی تظاهرات میکردند. مردم افغانستان نیز
نباید با پروسهء صلح خنثی برخورد نمایند. آنها میباید از هم اکنون گردهمائیها و
تظاهراتهای حمایتی شان را نسبت به پروسهء صلح آغاز کنند و بر گفتگو کنندهها فشار
وارد نمایند تا گفتگوها الی رسیدن به مؤفقیت متوقف نشوند.
ششم، در
پروسهء صلح کلمبیا، بارها پروسه از سوی هردو جانب متوقف شد اما هردو جانب هرگز امید
شان را به رسیدن به صلح پایدار از دست ندادند. هردو جانب پس از هر توقف، تلاش
کردند راهی بیابند که گفتگوها از سر گرفته شوند. امید میرود که حکومت افغانستان و
طالبان روند کنونی صلح را متوقف نسازند. اگر خدای نخواسته، گاهی این پروسه به دلایلی
متوقف میشود، راهی بیابند که آنرا دوباره آغاز کنند.
هفتم، اعضای
گفتگو کنندهء هردو جانب به احتمال زیاد در جریان گفتگوها کسل، خسته و نا امید
شوند. اما بسیار مهم و حیاتی است که بخاطر مؤفقیت پروسهء صلح، تکبر، بغض، کینه و
کدورت را کنار بگذارند و خداوند ج، را شاهد و ناظر اعمال خود دیده و میز مذاکره را
ترک ننمایند.
هشتم، تیم
مذاکره کنندهء حکومت افغانستان به طالبان بفهماند که نیروهای امنیتی و دفاعی کشور
به عنوان پاسبانان صلح و امنیت، مجبور اند با گروههای مختل کنندهء پروسهء صلح
مبارزهء دوامدار نمایند. حکومت افغانستان این حق را به خودش محفوظ بدارد که علیه
گروههای تروریستی مانند داعش، شبکهء حقانی و القاعده عملیات نظامی انجام دهد. اگر
دولت افغانستان با این گروهها محکم و قاطع برخورد ننماید، خطر اینکه این گروهها
پروسهء صلح را تخریب نموده و حکومت داری را با چالش مواجه سازند، بیشتر میشود.
نهم، به
پروسهء صلح نباید به عنوان تک پروسهء خاتمه دهندهء جنگ نگریسته شود. پروسهء صلح
کنونی در کنار اینکه جنگ را در کشور خاتمه میدهد، زمینهء انکشاف متوازن اقتصادی-سیاسی
و حکومت داری خوب را نیز فراهم میکند. پتانسیل گروه طالبان یکجا با پتانسیل دولت
در راستای محو مواد مخدر و سرنگونی مافیا و گروههای که از اقتصاد جرمی تغذیه مینمایند،
مشترک کار مینمایند.
در نتیجه،
هردو جانب با این پس منظر که جنگ افغانستان برندهء نظامی ندارد وارد گفتگو شده
اند. بناً نیاز است تا در مراحل اولیهء گفتگوها آتشبس اعلام شود. نقش نیروهای امنیتی
و دفاعی کشور، در آوردن صلح برجسته شده و از اجماع ملی، منطقهئی و بینالمللی که
در گفتگوهای صلح افغانستان وجود دارد، استفادهء مثبت و به موقع صورت گیرد. به
جامعهء جهانی نقش ضامن داده شود و در نهایت، مردم افغانستان آرام ننشینند و با
حرکتهای مدنی گفتگوهای صلح را حمایت نمایند.
0 Comments