زنان در 20 سال گذشته

نویسنده: ز ص

تاریخ نشر: جولای 18, 2024 میلادی

خانم ز ص در حقوق جزا و جرم شناسی ماستری دارد و یکی از نویسندگان مطرح در بین نسل جوانِ افغانستان است. خانم ص عضویِ تیم نویسندگان بلاق است.

مقالاتی در همین زمینه

ابراز امتنان

شبکه تحلیلگران بلاق از کمک مالی عزیزانی که این شبکه را در رونمایی نسخه...

به نام خدا

پس از روی کار آمدن دولت جمهوری اسلامی افغانستان، اکثر قوانین موجود در کشور به نفع زنان تغییر کرد. قانون اساسی، قوانین عادی، مقررهها و … همگی نشان از این داشتند که تأمین حقوق زنان، مشارکت آنان در عرصههای مختلف اجتماع، از دغدغههای اساسی دولت و دولتمردان جدید است. بر اساس قوانین جدید حضور زنان در عرصههای مختلف افزایش یافت؛ زنان زیادی وارد دنیای تحصیل و کار شدند، نرخ سواد زنان افزایش یافت و بر همین اساس پیشرفتهای نسبتا زیادی در عرصههای سلامت، اقتصاد و … داشتند.
اما در پایان این 20 سال و بررسی وضعیت زنان میتوان به وضوح دید که طی این سالها با توجه به تغییرات زیاد قوانین، پیوستن افغانستان به کنوانسیونهای حقوق بشری و فعالیت گروههای زیادی از زنان و مردان به عنوان فعال حقوق بشر و حقوق زن، نگاه به زنان هنوز همان نگاه سنتی و مردسالارانه بوده است و از لحاظ فرهنگی تغییر اساسی در وضعیت زنان ایجاد نشده است. این نگاه از ارگ ریاست جمهوری گرفته تا دانشگاه و جامعه مدنی و …. که درواقع محل اجتماع افراد تحصیل کرده و مدافعین حقوق بشر و حقوق زن بوده تا مناطق مرکزی و دور افتاده افغانستان دیده میشود.
درواقع در 20 سال گذشته فرصت خوبی فراهم شد که زنان و مردان جامعه بتوانند تساوی جنسیتی را در سطح جامعه نهادینه کنند. اما این فرصت بیشتر در اختیار استفادهجویان قرار گرفت و آنها با انواع فساد آن را از بین بردند. دولت نیز از حقوق زنان بیشتر به عنوان یک شعار برای گرفتن پول و حمایت جامعه جهانی استفاده کرد و کار بنیادی برای نهادینه سازی تساوی جنسیتی و مشارکت سیاسی زنان و قدرت و توقف خشونت علیه زنان انجام نداد.
با توجه به تغییر قوانین همواره در برابر رسیدن زنان به اهداف و مشاغل و پستهای بالا سدهای بلندی توسط مردان ایجاد شده بود. زنان برای عبور از این سدها، مجبور به استفاده از شیوههای مختلفی بودند که همگی به فساد منجر میشدند. برخی از این زنها از طریق روابط خانوادگی وارد عرصه سیاست و قدرت شدند و برخی نیز از طریق ارائه خدماتی که بر هیچ کس پوشیده نیست.
از جایی که مسأله زنان در کشور سنتی- مذهبی ای مانند افغانستان بیشتر یک مسأله فرهنگی است تا مسألهای قانونی، آیا تغییرات اساسی در وضعیت زنان ایجاد شده یا خیر؟ اگرچه تصور عمومی از مناسبات جنسیتی زنان و مردان در روابط اجتماعی، نشان دهنده احترام خاص نسبت به زنان است ولی مشاهدات و یافته های تحقیقاتی دفاتر ساحوی و ولایتی کمیسیون واقعیت های دیگری را نشان می دهد. طی هشت ماه سال 1395 به تعداد 2621 مورد خشونت علیه زنان در دفاتر ساحوی و ولایتی کمیسیون به ثبت رسیده است. آمار خشونت و همچنین سایر آمار در مورد وضعیت تحصیلی، صحی، بهداشت، اشتغال و … همگی نشان از بهبود وضعیت صرفا در محدوده کوچکی از افغانستان را نشان میدهند.
کارول مان، پژوهشگر متخصص افغانستان میگوید: «در برخی از مناطق روستایی، چه در زمان حضور طالبان و چه بعد از حضور آنان، چیز بزرگی تغییر نیافت. وضعیت برخی زنان حتی پیش از سال 1996 و به قدرت رسیدن طالبان هم بد بوده و پس از سال 2001 در دوره جمهوریت اسلامی هم بد ماند. تصور این که از آزادیهایی به شیوه غربی برخوردار شده بودند نادرست است. تنها استثنا منطقه کوچکی در کابل بود که در آن وضعیت زنان در فاصله سالهای 2001 و 2021 تدریجا بهبود یافت».
از طرفی،زنانی که در اجتماع و عرصههای مختلف حضور داشتند، اکثرا کسانی بودند که از مهاجرت بازگشته بودند و حضور در جامعه برای آنان مسالهای حل شده بود و از طرفی این میزان در میان اقوامی که از لحاظ فرهنگی آمادگی بیشتری برای پذیرش این امر داشتهاند اتفاق افتاده است.
مناطقی از افغانستان که از لحاظ قومی-قبیلهای، فرهنگی، مذهبی و جغرافیایی متعلق به گروهی خاص بودند، پیشرفت چندانی نداشتهاند و زنان و مردان این مناطق در ناآگاهی کامل به سر میبرند. مناطقی که از لحاظ جغرافیایی از مرکز افغانستان دورتر بودهاند و یا تحت تسلط طالبان قرار داشتند، مسلما میزان دریافت امکانات و آموزش و فرصت نیز در آنها کمتر بوده است. از دیگر سو، گروههای قومی بشتون و جامعه سنی که نسبت به سایر گروهها سنتگراتر و افراطیتر بودند حتی در داخل کابل و شهرهای بزرگ نیز کمتر تحت تاثیر آموزش و مدرنیزه شدن قرار گرفتهاند و شرایط جدید نتوانست بر خردهفرهنگها و ارزشهای حاکم در میان آنان موثر باشد. به خصوص در میان قبایل بشتون ساکن در جنوب افغانستان ماجرای زنان به کلی با آنهایی که در کابل ساکن هستند، متفاوت است.
با این حال، زنان در 20 سال گذشته توانستند با پیشرفتهای جزئی گامی امیدوارانه به سوی زندگی آزاد بردارند. پیشرفتهای زنان در قسمتها تحصیل، اشتغال، دستیابی به پستهای دولتی و … قابل ملاحضه بوده است اما کافی و به اندازه لازم نبوده است. درواقع زنانی که قبلا هیچ حقی برا تعیین سرنوشت خود نداشتند در این 20 سال به پارلمان راه یافتند، شهردارد شدند، وزیر و سفیر شدند و به نقل از سیگار 28 درصد از کارکنان سازمانهای جامعه مدنی را تشکیل دادند. اما با این حال ما هنوز شاهد وضعیت نامساعد خشونت، تبعیض، کودک همسری و … بودیم.
نمایندگان زن در راستای اعاده حقوق اساسی و قانونی زنان و همبستگی آنان عملکرد مؤثری نداشتند و نتوانستند که یکپارچگی خود را در راستای دفاع از حقوق زنان، نشان بدهند و بیشتر آنها محو در بازیهای سیاسی و فسادآلودی شدند که از سوی مردان مدیریت میشد.
شواهد جامعه نشان میدهد زنان و مردانی که با عناوین فعال حقوق بشر، حقوق زن و فمنیست فعالیت میکردند؛ هرگز دغدغه حقوق زنان را نداشتهاند. برای رسیدن به پست و مقام و زد و بندهای سیاسی زنان را به نردبانی برای پیشرفت خود تبدیل کرده و استفاده میکردند و سرنوشت زنان را تیره و تار ساختند. درواقع هر زنی که به مقامی رسید برای حقوق زن هزینه نکرد بلکه برای رسیدن به پست و مقام هزینه کرد. برای همین تغییر اساسی در وضعیت زنان ایجاد نشد؛ هر کس در دولت پیشین درواقع در راستای اهداف شخصی خود عمل کرد که این هدف شخصی هیچ گاه تأمین حقوق زنان نبوده است.
این میزان فساد و نوعیت آنها بر هیچ کس پوشیده نیست. اما این که زنانی که مورد چنین ستم و آزاری واقع میشدند چرا هرگز دست به اعتراضی اساسی نزدند؟ گویا برای سایر زنان نیز حقوقشان مسأله نبوده بلکه مسأله اساسی همگان کار و درآمد و نان بوده است.
گویا دلیل حضور مجدد زنان در سطح جامعه و قانونی شدن این حضور تأثیر حضور نیروهای آمریکایی و جامعه بینالمللی بوده است و درواقع این دغدغه آنان بوده است و در این زمینه هزینههایی زیادی هم را پرداختهاند. از طرفی ایجاد تغییر در قوانین توسط دولت افغانستان نیز در راستای پاسخگویی به خواستهای آمریکا و جامعه بینالمللی بوده است نه این که اساسا حقوق بشر و حقوق زنان دغدغه و مسأله افغانها باشد. به همین دلیل تنها در زمینههایی مانند تحصیل، اشتغال و … شاهد تغییرات محسوس بودهایم. تغییرات فرهنگی نیازمند فعالیت و کار گسترده و بنیادی است که این امر متسلزم فعالیت و حضور افراد دلسوز و دغدغهمند در جامعه است. افغانها به واقع در حدی که رضایت ظاهری طرفهای بینالمللی را برآورده سازند فعالیت داشتهاند و نه بیشتر از آن.
در کشوری مانند افغانستان سنت و فرهنگ نقش پررنگی دارد و حتی پر رنگتر از قانون. اگر قوانین میتوانستند تغییری ایجاد کنند بایستی تغییرات و تأثیرات آن را در گذشته و هم اکنون شاهد میبودیم.کارهای فرهنگی و ایجاد اصلاحات در فرهنگ مردم یک جامعه نیازمند زمان طولانی است و وضعیت زنان نشان میدهد که بیست سال برای این تغییر کافی نبوده است که عامل اصلی آن فساد موجود در دوره جمهوریت، عدم آموزش درست که در این امر ناکارآمدی وزارت معارف و فساد گسترده در این وزارت و عدم اصلاح نظام آموزشی تاثیر فراوانی داشت و همچنین رویکار آمدن مجدد طالبان است.
همان طور که گفته شد در گذشته نیز این تغییرات بیشتر در پایتخت و شهرهای بزرگ محسوس بوده که تحت تأثیر فرهنگهای منتقل شده از طریق مهاجرت و … بوده است. در مناطق دوردست و مرکزی در گذشته نیز شاهد وضعیت نامناسب زنان بودهایم و هستیم. هیچ تغییری در نوع نگاه زنان و مردان نسبت به زن ایجاد نشده است. میزان خشونت و تبعیض کاهش نیافته است و هنوز مردسالاری فرهنگ غالب در جامعه است. و حالا با حضور مجدد طالبان در افغانستان و اولویت داشتن نان و جان برای انسانها، ایجاد این تغییرات بسیار سختتر و غیر ممکن به نظر میرسد. اما با این حال نباید دست از تلاش و مبارزه برداشت، بهایی که زنان امروز برای مبارزه و احقاق حقوقشان میدهند، میتواند آینده دختران، زنان و نسل بعدی راتضمین کند.

عکاس: منیره کاوه

0 Comments

Submit a Comment

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.