به نام خدا پس از روی کار آمدن دولت جمهوری اسلامی افغانستان، اکثر قوانین...
نویسنده: لطیف رضایی
تاریخ نشر: ژانویه 19, 2022 میلادی
مقالاتی در همین زمینه
فایل صوتی این مقاله را اینجا بشنوید…
فیض محمد کاتب، نام آشنا در حوزهی ادبیات، تاریخنگاری، سیاست و علم و فرهنگ، در تاریخ معاصر افغانستان است. کاتب در واقع شخصیت چند بعدی دارد و علاوه بر تاریخنگاری، از او میتوان به عنوان یک سیاستمدار، روحانی، خطاط و روشنفکر مشروطهخواه نیزیاد کرد، اما آثار کاتب چنان معتبر است که بُعد تاریخنگاری او بر دیگر ابعاد شخصیتیاش سایه افکنده است. میتوان گفت کاتب بزرگترین تاریخنویس افغانستان است. شاید پس از بیهقی، بزرگترین تاریخنویس تمام زبان فارسی باشد. به همین جهت است که بسیاری او را پدر تاریخنویسی افغانستان و بیهقی ثانی لقب دادهاند. به مناسبت سالگردِ زندهیاد کاتب و به رسم یادبود، میخواهم پیام و دانستن اهمیت کار او برای نسل امروز و فردا را، توضیح دهم.
امروز ۹۱ سال از مرگ فیض محمد کاتب هزاره میگذرد. کاتب هزاره در روزگاری زیست که دهشتناکترین و وحشیانهترین اعمال ضد انسانی، از جمله، حملهی وحشیانهی عبدالرحمن برهزارستان، مهاجرتهای برگشتناپذیر گسترده و تودهای هزارهها بهصورت اجباری در فراسوی مرزهای افغانستان، فروشِهزاران مرد، زن و دخترِ هزاره دربازارهای قندهار، کابل، هرات و دهلی به عنوان برده و کنیز، دولت عبدالرحمن ازاین بردهفروشی مالیهی رسمی میگرفت، سران قومی هزاره را در کابل احضار و اعدام میکردند، زمینهای حاصلخیز غصب و به کوچیها داده شد. همهی این موارد بر جامعهی هزاره اتفاق افتاد و کاتب در بارهی اثبات این مدعا میگوید:« از هبوط آدم تا خاتم، چنین ستمی که برهزارهها رفته است، برهیچ ملتی نرفته است».
کاتب اولینبار به دستو ر حبیبالله خان کار نویسندگی را آغاز کرد و در دربار مشغول به نوشتن شد. حبیبالله خان با شناختی که از توانایی کاتب در تاریخنگاری پیدا کرده بود، به او اجازه داد تا کتابی در مورد تاریخ افغانستان از دورهی احمدشاه ابدالی تا دورهی حکومت خودش بنویسد. از این رو، همهی اسناد و مدارک دولتی، نامهها، فرمانها، گزارشهای روزمره و همهی نوشتههای موجود را در اختیار او گذاشت. کاتب کتابهای تحفهالحبیب و سراجالتواریخ را در همین زمان نوشت. اهمیت کار کاتب در این است: که هرچند او مامور دربار بود و در دستگاه دولتی کار میکرده است، اما تصویر او از رویدادهای تاریخی، تصویر یکطرفه نیست که تنها کارنامهی حاکمان را به ثبت رسانیده باشد، بلکه همزمان مقاومت مردم در مقابل قدرت مطلقه را نیز به تصویر کشیده است. کار کاتب از این حیث به تصویر کشیدن تار و پود قدرت و تبارشناسی آن در افغانستان است، موضوعی که فیلسوفان معاصر فرانسوی و جهانی، در پی انجام آن بودند. تصویر کامل کشور ما تنها با داستان قدرت شکل نمیگیرد، بلکه این تصویر را قدرت و مقاومت با هم شکل میدهد، زیرا مقاومت مردم در مقابل قدرت مطلقه جز از عملکرد سیاسی- اجتماعی این سرزمین و بخش عمدهیی از تاریخ ماست و تلاش کاتب برای به تصویرکشیدن زبانِ قدرت و مقاومت در این تاریخ تلاش بینظیری است که چندیدن نسل را کمک میکند تا گذشتهی تاریخی خود را بهتر بفهمند.
کاتب هم مقاومت مردم هزاره را در تاریخ خود به تصویر میکشد و هم مقاومت اقوام دیگر در برابر قدرت مطلقه را در سایر نقاط کشور. او در حقیقت درد مشترک مردم را ثبت و تدوین کرده است. هنگامی که شاهکاری فیض محمد کاتب را در مقایسه به دیگر کسانی که پیش یا بعد ازاو دست به اینکار زدهاند، مقایسه کنیم و مزایایی برجستهی کار او را متوجه باشیم، به این نتیجه میرسیم که او به حق پدر تاریخنویسی معاصر افغانستان است و آثاری برجستهیی برای نسلهای بعدی به میراث گذاشته است. زیرا نوشتههای شماری از تاریخنگاران ما از حد واقعنویسی منشیان دربار، یا خاطرهنویسی شماری از اهل قلم فراتر نرفته است. اما فیض محمد کاتب کسی است که تاریخنویس دولتی در افغانستان است. روش تاریخنگاری کاتب، واقع نویسی است. چیزی که در افغانستان به آن اهمیت داده نمیشود، بلکه برعکس، قدرتهای حاکم در طول تاریخ معاصر افغانستان، سعی به جعلسازی تاریخ کردهند، برای خود تاریخِ پنجهزارسالهی دروغین و افتخاراتی که بدور از واقعیت است، ساختند و آن را به عنوان تاریخ، بر جامعهی افغانستان تحمیل کردند. این خود باعث یک ناآگاهی تاریخی برای ملت افغانستان شد. خروجی آن وضعیت اسفبار کنونی که گریبانگیر مردم افغانستان میباشد و این کاملن طبیعی است، ملتی که گذشته نداشته باشد، حال ندارد، و ملتی که گذشته و حال نداشته باشد، بهصورت طبیعی آینده هم ندارد.
کاتب در روزگاری که هزاره بودن به خودی خود جرم نابخشودنی محسوب میشد، با مهارت منحصربهفرد و نبوغی که داشت، توانست به تنهایی تمام، یا یک بخش بزرگی از واقعیتهای زمانهی خود را با دستانِ توانمند خود بر پیشانی تاریخ به یادگار بگذارد. میلان کوندرا در کتابِ خنده و فراموشیاش مینوسد:« ستیزبا قدرت، ستیز حافظه با فراموشی است.» کاتب با هنر منحصربهفرد که در تاریخنگاری داشت و با مهارت خاص خود، بسیار حساب شده و سازمانیافته با نظام حاکم آن وقت، به ستیز برخواست، اما با روشی که خود آنان قادر به درک آن نبودند. این ستیز و مقابلهیی که فیض محمد کاتب به تنهایی انجام داد، باعث شد که واقعیتهای دهشتناک و تباهکننده و ظلمات حاکمان غدار به فراموشی سپرده نشود. فیالمثال: اشرف غنی در زمانی، به عنوان یک پژوهشگر و استاد دانشگاه گفت:« عبدالرحمن نه تنها هزاره را کشت، که آنها را فروخت.» این خود مصداق بارز از جنایت علیه بشریت است، که توسط اشرفغنی که روش حکومت داری او فرق چندانی با حاکمانِ چون امیر عبدالرحمن خان و حبیبالله خان نداشت، اعتراف شده است. این مثال به تنهایی نشان میدهد که چه شاهکاری از تاریکی و ویرانی را بر جامعهی افغانستان و بهصورت خاص، بر جامعهی هزاره تحمیل کرده اند. اگر کاتب نمیبود بهصورت طبیعی این جنایات در طول تاریخ به فراموشی سپرده میشد. در زمانهی کاتب هزارهها به دلیل قومیت خود بهصورت گسترده و تودهای مورد خشونتهای بیحدومرز قرار داشت. بدون شک عاملان این خشونتها در پی این بودند که جنایات شان مخفی بماند و همانگونه که هزارهها را از صحنهی روزگار حذف میکردند، از صفحات تاریخ نیز حذف کنند. اما کاتب با آگاهی ودرایتی که داشت، یکتنه با همهی این چالشها مبارزه کرد، با وجودی که خود، به جرم هزاره بودن مورد آزار و اذیت قرار داشت و در یک فضای محدود و تحت سانسورهای شدید، بلاخره توانست ابعادی از خشونتهای بیحدومرز آن دوران را روایت کرده و برای آیندگان منتقل کند.
با وجودی که نود و یک سال از مرگ فیض محمد کاتب میگذرد، تاهنوزهم در مواردی هزاره بودن به خودی خود جرم محسوب میشود، و این را ما با نگاهی به کارنامهی حکومت قبلی و فعلی به درستی میفهمیم. بعد از گذشت سالها، هنوزهم وارثین عبدالرحمن در پی اجرای برنامه و سیاست او (نسلکشیِ هزارهها) میباشند. بعد از کاتب سخن او در بستر زمان و در تاریخ امتداد پیدا نکرد. مسئولیت نسلجوان و دانشآموختهی ما، امتداد این سخن در ادامهی کارِ کاتب است. این برای نسل جوان و دانشگاهی ما یک فرصت است، تا آنها کم کم خودرا باور کنند و اعتمادبهنفس از دست رفتهی تاریخیشان را دوباره پیدا کنند و خود را به عنوان یک گروه موثر اجتماعی در جایگاهی تصور کنند که هم خالق واقعیت زمانه است، هم سخنگوی واقعیت زمانه و هم پیام آوری زمانهی خود. سخنِ کاتب صدای حذفشدگان این جامعه است. همچنانی که روابط قدرت و سیاست حذف یک امر دایمی است، بهصورت طبیعی صدا و سخن حذفشدگان در معرض تهدید و سرکوب است. ما باید با واقعیت مستمر سرکوب و کنترل اجتماعی کنار بیاییم و به آن به عنوان یک واقعیت وجودی تلخ اذعان کنیم. بنابراین؛ این سخن، این پیام و این روایت از واقعیتها زمانی ماندگار است که با سخنان دیگر و روایتهای دیگر امتداد پیدا کند. در جامعهی ما گاهی ایدههای بسیار قوی و قابل تامل مطرح میشود، گاهی نکتههای فوقالعاده جدیدی به میان میآید، اما به دلیل اینکه تفکر در جامعهی ما رمق ندارد، این نکتهها و سخنها، در یک مورد خاص خلاصه و امتداد پیدا نمیکند. مسئولیت نسل دانشآموخته و دانشگاهی ما امتداد این سخن در بسترِ زمان است و ما باید برای چنین روزی مسئولانه و متعهدانه آمادگی داشته باشیم که سخن همدیگر را، آگاهی همدیگر را در پهنه و گسترهی زمان باهمدیگر امتداد بدهیم و ازین طریق، یا از ره گذر امتداد سخن به احیا و بازگشت تفکر هم در جامعهی خود کمک کنیم.
من فکر میکنم مهمترین مسئولیت ما که رسانیدن ابعاد و گسترهی این پیام و این سخن به مردم افغانستان است را نتوانیم به تمامی مردم افغانستان منتقل کنیم.
0 Comments