به نام خدا پس از روی کار آمدن دولت جمهوری اسلامی افغانستان، اکثر قوانین...
نویسنده: آمنه امید
تاریخ نشر: مارس 31, 2021 میلادی
مقالاتی در همین زمینه
افغانستان کشوری متشکل از اقوام مختلف با زبانهای مختلف، مذاهب مختلف، گویشها و رسوم وعنعات متفاوت بوده که این تنوع درطول تاریخ همواره برای اقلیتهای ساکن در این کشورمشکل آفرین بوده وسیاست نظام حاکم درقبال اقوام خاص همیشه تبعیض آمیزبوده. در این میان هزارهها بعنوان یک قوم بیشترین ظلم و بیعدالتیها را درحد بردگی، نسل کشی، محرومیت از منابع طبیعی، تبعیدها و انواع ستمها را در طول تاریخ متحمل شدهاند. با سقوط طالبان و روی کارآمدن نظام جدید در افغانستان و دموکراسی نیمبند به پشتوانه خارجیها به نظرمیرسید که فضا نسبتا مناسبی برای پیشرفت وبالندگی و حضورهمه اقوام درامور مربوط به دولتداری، اقتصاد، اجتماع وفرهنگ مساعد گردیده وهزارهها بهعنوان یکی از اقوام بومی ساکن درافغانستان از این موقعیت بسیار بهخوبی استفاده کردند وتوانستند حضور پررنگ خود را در صحنههای اقتصاد، اجتماع وفرهنگ و تاجایی هم درسیاست گرچند بهشکل نمادین بهاثبات برسانند.
از آنجایکه هزارهها انسانهای آزادی خواه، علم دوست، هنرپرور وصلح طلب هستند با روی آوردن هجومی جوانانشان اعم از دختر وپسر به مکاتب و دانشگاها، ورزش و دیگر فعالیتهای اجتماعی وفرهنگی توانستند بسیار بهخوبی بدرخشند وخود را در افغانستان بههمه مردم و تاجایی هم برای جامعه جهانی که در افغانستان حضور داشتند ثابت نمایند، اما در این مدت همچنان از تهدیدات طالب، داعش و از نظر فاشیستی نظام حاکم هرگز بدور نمانده وهمچنان بهاشکال مختلف با تبعیض وبیعدالتیها تا امروز روبهرو بوده، نظام فاشیستی حاکم درافغانستان نه تنها دست ازتبعیض و برتری خواهی نکشیده، بلکه همواره کوشش نموده تا از راههای مختلف براقوام ساکن درافغانستان اعمال قدرت وتبعیض نمایند. این تعصب، برتری جویی و خودخواهی پشتونها برسایر اقوام همواره ادامه داشته فقط شکل و روشها تغییرنموده است. حوادث اخیردرکشورنشان دهندهی آنست که اشرف غنی احمدزی با وجودیکه نفسهای اخیرش را درقدرت سیاسی افغانستان میکشد بهعنوان یک ریس جمهور مستبد، قوم پرست وفاشیست پلانهای شومی که علیه سایراقوام بخاطر بقای دایمی قوم خودش دارد، در قبال هزارهها بخصوص بحیث عبدالرحمن ثانی عمل نموده و به شدت درصدد حذف فزیکی و کلی هزاره از نظام سیاسی وحتی ازجغرافیای افغانستان است.
طوریکه دیده میشود از زمان بهقدرت رسیدن اشرف غنی احمدزی نه تنها اوضاع عمومی درافغانستان اندکی بهبود نیافته بلکه فساد، ناامنی، بیکاری و بدبختی بیشترازپیش گردیده و نظام بهوجود آمده از تقلب و تحمیل شده بر مردم با رهبری مستبدانه با پلانهای شوم که درسرداشته تاجایکه توانسته وحدت ملی را درافغانستان خدشه دارنموده واقوام ساکن درکشور را بهنامها و بهانههای مختلف در مقابل همدیگرقرار داده و خود ازین اختلافات همواره برای رسیدن به هدف شومش استفاده نموده است.درین دوره گرایشهای قومی، سمتی، زبانی، مذهبی و انواع تبعیضها به بالاترین حدش رسیده و حتی یک قوم را در بین خودشان به اشکال مختلف تقسیمات وپارچه پارچه نموده است. تا با حذف سایر اقوام ازصحنه مسیرخودشان را برای همیشه درکشورهموارسازد و این پلانهای شوم بخاطرنابودی اقوام غیرپشتون همچنان ادامه دارد.
بطورمشخص درمورد هزارهها ازچند حادثه که اخیرا رخ داده و درحال جریان است میتوان نام برد:
1 – ثبت نام اقوام کوچک درتذکره الکترونیکی ازطرف اداره احصاییه که همانا تجزیه نمودن اقوام بزرگ به دستهها و گروههای کوچک قومی و از بین بردن و یا کم نفوس جلوه دادن اقوام غیرپشتون در افغانستان میباشد. از این طریق میخواهند اقوام غیرپشتون درکشوربه گروههای کوچک تقسیم گردیده و نفوسشان برای مردم وحتی جامعه جهانی دربرابر پشتونها کمترجلوه نموده تا پشتون بهعنوان پرنفوس ترین قوم درافغانستان پشتبانی جامعه جهانی را بدست آورده و تا ابد در این کشور بر سایراقوام فرمانروایی نمایند. درحالیکه اداره احصائیه به رهبری همین رهبران فاشیست درطول تاریخ هیچگاهی معلومات دقیق ازنفوس سایراقوام ساکن درکشور ارایه نکرده، با این احصائیه نادرست که ازطرف حکومت گرفته میشود نمیتوان ثابت کرد که پشتونها در افغانستان اکثریت باشند. اگرپشتونها اکثریت باشد رهبران قوم پرستشان هرگز در جریان کمپاینهای انتخاباتی جهت گدایی آرا بهمناطق هزارجات و یامناطق غیرپشتون سفر نمیکنند وبا آرای خود پشتونها بهقدرت میرسند. در حالیکه اینگونه نیست . درهردوره انتخابات این رهبران پیشترین آرا را ازمناطق مرکزی بدست آورده وبه قدرت میرسند و یاهم اگرپشتونها اکثریت باشند هرگز بخاطر جلوگیری از ورود پیشترهزارهها در دانشگاهها کانکور سهمیهبندی نمیشد، درحالیکه چنین نیست. یک ولسوالی هزاره نشین به اندازه یک ولایت پشتون نشین نفوس دارد به تعداد همان نفوسشان سالانه جوانان هزاره وارد دانشگاه ها میشدند تا اینکه کوشش کردند با سهمیهبندی کانکورجلو ورود جوانان هزاره در دانشگاهها را بگیردند که موفق نشدند(آفتاب را نمیتوان با انگشت پنهان کرد.) بعد از سهمیهبندی کانکوربود که دخترهزاره اول نمره عمومی کانکور در سراسر کشور گردید و در یک موقع حساس توجه جهان را جلب نمود.
2- حملههای هدفمندانه دولت در مناطق هزارجات بهبهانهی دستگیری یک قومندان محلی هزاره
حمله مسلحانه دولت بر هزارهها در بهسود به بهانه دستگیری قومندان علی پورکه همانا به هدف کشتن، ترساندن وبیجاشدن مردم انجام میشود. حکومت میخواهد با این کارش هزارهها را ازمناطق و سرزمین اجدادیشان بیرون کشیده وبجایش کوچیها را جابجانماید. ورگرنه علی پور نه طالب است، نه داعش، نه خائین ونه هم ضدنظام. علی پورکسیست که فقط ازمردمش دفاع میکند. شاهراههایکه مناطق هزارهجات را به مرکز و ولایات وصل میسازد بخاطرناامنی به نام شاهراه مرگ یاد میشود که حکومت هرگزنخواسته که بخاطرتامین امنیت این راهها که نیاز اساسی مردم میباشند خود را مسول احساس نموده واقدام کند. مردم درمسیراین راه به گروگان گرفته میشوند وفقط بهجرم هزاره بودن سربریده میشوند. کاری را که سالها دولت نتوانسته ونخواسته انجام دهد، علیپورانجام میدهد او فقط کسی است که برای مردمش امنیت تامین میکند. نیروهای دولتی بجایکه بر طالب و داعش که نظام را تهدید میکند ومردم بیگناه را میکشند حمله کند بر هزارهجات حمله میکند و دهها نفرملکی بیگناه کشته شده ومردم را مجبوربه ترک سرزمینشان میکنند.
3-حمله مسلحانه بر محل مسکونی هزارهنشین درجبرئیل هرات بهبهانه دستگیری یک ارباب محلی هزاره به نام حبیب الله غوریانی:
در ولایت هرات مدتهای زیادیست که مولوی انصاری برضدنظام تبلیغ میکند و مردم را علیه نظام بسیج میکند. یکی از اعضای شورای ولایتی هرا ت بهنام کامران علیزایی چندین هزار نیرومسلح دارد و این نیروهای مسلح آزادانه درشهر گشتوگذار میکنند. حکومت درمقابل هیچ کدام اینها کوچکترین اقدامی انجام نمیدهد وغوریانی راکه نه علیه نظام تبلیغ کرده و نه هم خطریست برای حکومت مورد حمله مسلحانه قرارمیدهد و این حمله درمحل مسکونی بر خانههای مردم چندین ساعت ادامه پیدا میکند و ازسلاحهای سبک وسنگین در این حمله کارگرفته میشود. اگر هم غوریانی مجرم ویا تحت پیگرد باشد باید از راه قانونی همرایش برخورد شود، حمله بر اماکن عامه بههیچ وجه قابل توجیه نیست.
حکومت با این کارش نشان میدهد که قدرت حمله را دارد ولی فقط بر هزارهها. دیگران هرقدر که زورگو و قانونشکن هم باشد دولت در مقابلش کوچکترین اقدام نمیکند، فرق نمیکند طالب باشد یا داعش همهاش برادران اشرف غنی احمدغنی احمدزی میباشند.
4- بیتوجهی در قسمت زیرساختها و بازسازی در مناطق هزارهجات:
یکی دیگر از نشانههای تبعیض و استبداد نظام بهشمارمیآید. قانون اساسی افغانستان تمام اتباع کشور را برابر دانسته و اشرف غنی احمدزی همچنان در دوره کمپاینهای انتخاباتی خود با وعدههای دروغین بهمردم میگفت که در حکومت او ولایت درجه یک و درجه دو و شهروند درجه یک و درجه دو وجودندارد. درحالیکه اگر به هریک از ولایات هزارهنشین سفر کنیم درست ازهمان نقطه که راه بطرف هزارهجات جدا میشود تا سراسر ولایت به وضاحت نشانههای ظلم، حق تلفی و بیعدالتی را دیده میتوانیم. مانند جادههای خاکی، نبود خدمات صحی، فقر و بیکاری، عدم بازسازی زیربناها وغیره.
با دیدن این مناظر متفاوت بهنظر میرسد که هزارهجات جزخاک افغانستان نیست و دولت هیچگونه توجهی بهاین مناطق نداشته، مردم بهدور از هرگونه امکانات دولتی وطبیعی درفقر و تنگدستی و در زندانی که دولت مردان افغانستان برایشان ساخته زندگی میکنند.
با توجه بهمسایل که ذکر گردید دوره کنونی را میتوان یک دوره حساس و سرنوشتساز برای آینده اقوام غیر پشتون در افغانستان دانست. در مرحلهی که گفتگوهای صلح، حکومت انتقالی و اشتراکی همچنان از بحثهای داغ روز و از مسایل مهم برای آینده افغانستان میباشد، هوشیاری وبیداری سایراقوام جهت اتخاذ تصامیم جمعی برای نسل آیندهشان در کشور یک امر ضروری و حیاتی میباشد تا از یکطرف ازپلانهای شومی که بخاطر ایجاد نفاق و تفرقه بین آنان گرفته شده، همدلی وهمبستگی کامل خود را حفظ نموده و از طرف دیگر در تصامیم و زدوبندهای علنی وپنهانی که برای آینده افغانستان گرفته میشود جایگاهشان را پیدا نموده و اجازه ندهند تا بار دیگر سرنوشت آیندهشان بهبازی گرفته شود ودوره سیاه تاریخ باربار بالای شان تکرارشود.
اگر هزارهها امروز بهنامهای ترکمن و گروههای کوچک قبیلهی دیگر تذکره بیگرند و از هزاره بودن منصرف شوند در آینده نزدیک دوباره نمیتوانند خود را هزاره گفت. فرد فرد هزاره باید بههزاره بودن خود و به تاریخ که دارد افتخارکنند و بهخاطر بقای خود وحدت وهوشیاری خود را حفظ نموده وخود را فقط فقط هزاره بخواند و بایک پارچگی کامل ازمدافعان غیورهزاره چون قوماندان علیپور و حبیب اله غوریانی درمقابل حملههای هدفمند و مرگباردولت حمایت نموده و رهبران سیاسیشان را مجبورسازند تا بخاطر سرنوشت نسل آینده از خواب غفلت بیدار شده و برای مردم دادخواهی نمایند. رهبران هزاره باید حساسیت موقعیت کنونی را درک نموده و جایگاهشان در نظام آینده کشورتثبیت نمایند و ازموقف خوانین خائین هزاره در زمان عبدالرحمن خان منصرف شده از پشتیبانی بیهوده نظام فاشیست دست بردارند و در مطالبه حقوق حقهی مردمش اقدامات جدی وعملی انجام دهند. در غیر آن صورت دوره سیاه عبدالرحمن باردیگر برهزاره ها تکرار خواهد شد و رهبران شان روسیاه تاریخ خواهد ماند. پس هزاره ها نسبت به هرزمان دیگر باید هوشیار، بیدار و یکپارچه بمانند.
0 Comments