به نام خدا پس از روی کار آمدن دولت جمهوری اسلامی افغانستان، اکثر قوانین...
نویسنده: شفیقه شفق امیری
تاریخ نشر: ژانویه 16, 2021 میلادی
مقالاتی در همین زمینه
در نزدیکی یکی از کوههای ماسهسنگ جاده ابریشم در شهر باستانی بامیان افغانستان مجسمه هایی از بودا وجود داشت. دو مجسمه بودا در میان مجسمههای دیگر خودنمایی میکرد.
بامیان یا پامیان و یا همان بامیکای تاریخی، شهری است در مرکز افغانستان. شهر دور افتاده اما درخشان. این شهر و آثار تمدنی- تاریخیاش، جایگاه بس بزرگی در تمدن دنیای قدیم داشته است. شاهراه بزرگ «ابریشم» که روزگاری اتصالدهندهی تمدنهای قدیم بشری بوده است، از بامیان میگذرد. ارزش بامیان در واقع نه به عنوان یک شهر تجارتی، که به این خاطر است که بامیان بخش بزرگی از میراثهای فرهنگی دو تمدن میترا و سپس بودا را در لایههای خاکش حفظ کرده است. هرچند، تحقیقات جامع و اکادمیک تاریخی- باستانی در باب بامیان تا هنوز صورت نگرفته است، ولی آن چه تاکنون در مورد بامیان میدانیم، هم کفایت میکند، که به عظمت تاریخی و فرهنگی این شهر پی ببریم.
بامیان به عنوان یادگار شکوهمند گذشتهی تاریخی افغانستان، از اهمیت بسزایی برخوردار است. نه به این خاطر که مسکن هزارهها است. بل به این سبب که بامیان بستر تمدن میترایی در تاریخ است. فرهنگ میترا در بامیان به اوج خود میرسد. به احتمال زیاد، قبل از این که «شهر بلخ»، صاحب رونق و شکوه خاص فرهنگیاش شود، بامیان «سرزمین آباد» بوده و به کثرت خزاین و دفاین وصف شده است.
عظمت بامیان، اگر چه دههها ادامه داشته است. اما اوج شکوه آن، قبل از این که مرکزیت میتراییها از این شهر به بلخ انتقال یابد، بوده است. پس از آن، زمانی که دامنهی دین بودایی تا اطراف هندوکش گسترش یافت، بامیان «پایتخت فرهنگی آسیا» بوده است. لازم به تذکر است که تندیسهای بامیان قبل از گسترش دین بودایی در این شهر موجود بوده است. اما مغارههای اطراف آن در زمان بوداییها ساخته شد. اگر یک تحقیقی باستانشناسانه، در رابطه به قدامت تراشیدن مغارهها و همینطور دو تندیس بودا صورت گیرد، صراحت ادعای نگارنده ثابت خواهد شد. تندیسهای مربوط به عصر میتراییها است و ربطی به دین بودا ندارد. هر چند محمدعلی افتخاری آریانپور تندیسهای بودا را به آریاییها نسبت داده و هزارهها را نیز آریایی میداند.
به نظر میرسد، تندیسهای بودا مربوط همان مردمی است که آنها را با شمایل انسانی خودشان مزین کرده بودند.یعنی کاملا به شکل ظاهری هزاره ها. با این همه تندیسهای بودا مربوط به تمام بشریت است و نمیتوان آن را منحصر به تبار خاصی ساخت. صلصال و شهمامه، نماد نبوغ بشریت بوده اند. بامیان که اکنون به «زندان جغرافیایی» شباهت دارد، روزگاری حیثیت مرکز علم و فرهنگ را داشته است. به باور فاضل کیانی: «بامیان در سال نهم هجری و هنگام دیدار هیوان تسانگ، یکی از مجللترین مراکز دینی، صنعتی و فرهنگی در تمام آسیا بود».
باور اکثریت مؤرخین در مورد دو تندیس صلصال و شهمامه، که در یازدهم مارچ سال۲۰۰۱ میلادی، توسط گروه طالبان انفجار داده شد، تقریباً این است که این دو تندیس مال دوران کوشانیها و خاصه عصر امپراتوری کنشکای کبیر است. تندیسهای صلصال و شهمامه نه تندیس شاهزادهی هندی و پیامبر آیین بودا است و نه تندیس پدر و مادر کدام یونانی و هندی دیگر. این تندیسها شمایل همان مردمانی است که در اطراف آنها، زندهگی داشتهاند. بودا در گویش هزارهگی به معنای جمع بت است، یعنی بتها. تنها تاریخ بودا کج ترجمه نشده، تمام تاریخ بامیان کج تفسیر شده است. به دوران بودایی اشاره میشود، اما عصر میتراییها را یکسره انکار میکنند. گویا بامیان قبل از کوشانیها خالی از نفوس انسانی بوده است.
بامیان، این کهن بوم باستانی که روزگاری از شکوه خاص فرهنگی برخوردار بوده، آثار و بقایای ارزشمند تمدنهای قدیم بشری را در خود جا داده است. مانند شهر غلغله، شهر ضحاک، غار چهل ستون، تپهی الماس (از این تپه متاسفانه چندی قبل سرک کشیده شده؛ سرکی که شهرک دشت عیساخان را از نزدیکترین نقطه با بازار بامیان وصل میکند، شهر سرخشک، غار فریدون در لادوی شهیدان، کوشکها در قلات، خشکدره، باجگاه و درهی باریکی شهیدان، درهی فولادی، جای خالی دو تندیس درخشان صلصال و شهمامه، مغارههای اطراف بودا، درهی ککرک و دیگر مکانهای باستانی، جایگاه بامیان را نه تنها در میان شهرهای افغانستان، بلکه در سطح منطقه، منحصر به فرد ساخته است). (۱)
مبع عکس: آرشیف شبکه بلاق
مجسمههای بودا در بامیان میراث جهانی یونسکو
ماهیت وساختارمجسمه بودا
مجسمههای بودا در بامیان (صلصال و شاهمامه که در ادبیات فارسی به خنگبت و سرخبت شهرت دارند) اشاره به تندیسهای بزرگی که در دل کوه درکناره های صخره ی در استان بامیان افغانستان دارد. مختصات جغرافیایی مکان این مجسمهها از کابل در حدود ۲۳۰ کیلومتر (۱۴۰ مایل) به طرف شمال غربی می باشد. این دو مجسمه به بلندی ۵۳ متر و ۳۵ متر، در کنار مجموعهای از بناهای تاریخی در این محل برای زمانی طولانی از جاذبههای اصلی گردشگری در افغانستان بوده اند.
پیکر ۵۳ متری بودا در یک تالار یا غارکوه سنگی تراشیده شده که ارتفاع اش ۵۸ متر اندازهگیری شدهاست. پیش از انفجار آن توسط طالبان، زینه مارپیچی و پلههای در پهلوی پیکرهها بود که گردشگران میتوانستند بالای فرق سر بودای بزرگ بالا بروند؛ و در آنجا سقف تالار اش با تصویرهای شخصیتهای مدنیتهای گوناگون نقاشی شده بودند که با شخصیتهای هندو اروپایی مانند تصویر رومی و رومن کاتولیکی شباهت داشتند.
پیکر ۳۵ متری بودا در یک تالار یا غارکوه سنگی باارتفاع ۳۸ متر اندازهگیری شدهاست؛ یعنی بلندی اتاق شاهمامه دو متر از تندیس بزرگتراند. هنوز بزرگی تندیسهای حتی از سوی باستانشناسان معتبر به ارتفاعات گوناگون پنداشته شدند؛ و اما گروه پژوهشی دانشگاه ارتش آلمان مونشن (مونیخ) بلندی را در سال ۲۰۰۳ میلادی اندازهگیری کردند که ارتفاع تاقچهها ۵۸ متر و ۳۸ و ارتفاع پیکرهها که به همان اندازه میباشند که باستان شناسان در سالهای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ میلادی بدون نور لیزر اندازهگیری کرده بودند. پژوهشگران دانشگاه نظامی مونیخ اندازهها را، برای اندازه صلصل از پا تا سر ۵۳ متر و دیگری ۳۵ متر اندازه کردند.
صلصل که زن اش مامه شاه بود در تختی ایستاده است کمی بالاتر از سطح هموار زمین. اگر به اعداد پیکرههای بامیان نگاه ژرف کنیم در مییابیم که یک عدد عکس عدد دیگراند. صلصل سمبل مرد گفته شده و شاهمامه سمبل زن. بزرگترین بت صلصال نام دارد به معنای گل خشکیده و بت دیگری شهمامه به معنای شهبانو نام دارد. به نظر احمد علی کهزاد گرچه در قرون نخست میلادی تا آمدن اسلام، بامیان مرکز فرهنگی و دینی بوداییان بودهاست اما تندیسهای ایستاده چندان ربطی به بودا ندارند، زیرا آنها قطعاً چهره یک مرد و زن را نمایش میدهند در حالی که بودا هیچگاه در کنار همسرش دیده نشدهاست. (۴)
این پیکرهها، بوداها را در حال ایستاده نشان میدادند؛ در حالی که اکثر تندیسهای بودا در جهان در حالت خوابیده و یا نشسته ساخته شدهاند. تندیسهای بودا با راهروهای متعدد به اتاقهایی، که اکنون در دل کوه به صورت مغاره درآمدهاند، راه داشتهاند.
در این اتاقها، که شمار آنها به صدها و شاید هم بیشتر میرسد، راهبان بودایی سرگرم آموزش و نیایش بودهاند و به هزاران زایر بودایی، از سرزمینهای دور و نزدیک، موعظه میکردند. این اتاقها با شیوه ویژهای در داخل تپههای بامیان کنده شدهاند و سقف بسیاری از آنها نقاشی شده است. دره بامیان با تمام بناهای تاریخی آن در سال ۲۰۰۳ در فهرست میراثهای جهانی ثبت شده است. تندیسهای بودای بامیان بیش از هزار و پانصد سال سابقه تاریخی دارد. (۵)
بخش عمده اطلاعات بوداهای بامیان از سفرنامه راهبان چینی در قرن هفتم به دست آمده است. راهبی با نام «هوسان تسانگ» در قرن هفتم به منطقه بامیان سفر میکند و از این بودا بهعنوان بودایی باعظمت با چهرهای شاداب و زنده یاد میکند. نکته جالبی که این راهب در سفرنامه به آن اشاره میکند، رنگ دو بودای عظیم است؛ او رنگ آنها را طلایی با تزئینهای سنگی و درخشان توصیف کرده است. بدون شک این منطقه و بوداهای آن، یکی از محبوبترین مکانها برای پیروان مذهب بودا بوده است که به نظر میرسد سنگهای مجسمه هم به غارت رفته باشد. (۲)
پیشینه تاریخی
گفتهای زیادی در مورد ساخت مجسمههای بودا در بامیان وجود دارد. باستان شناسان میگویند احتمالاً این بناها در بین سالهای ۳۰۰ و ۴۰۰ میلادی ساخته شدهاست. بعضیها هم با دقت بیشتر میگویند که مجسمه بزرگ بودا (۵۳ متر) در قرن پنجم میلادی و مجسمه کوچک در نیمه دوم قرن سوم میلادی ساخته شده و دکورهای اطراف آن از جمله آشیانهها در قرن بعدی تراشیده شدهاند. اما بعضی باستان شناسان به این باورند که ساخت مجسمههای بودا ۸۰۰ سال قبل از میلاد صورت گرفتهاست. در قرن هجده و نوزده میلادی اکثر اسنادهای تاریخی افغانستان در رابطه به بودای بامیان توسط سلاطین آن زمان نابود شدهاست.
پیش از طالبان نیز، مجسمههای تاریخی بودا ضربههای فراوانی دیده بود. مسلمانان عرب اولین بار در زمان حجاج بن یوسف بر بامیان تسلط یافتند و تعداد زیادی از معابد و مجسمههای آن را با زیور آلات و اشیای قدیمی به غنیمت بردند. آنها معبد طلایی بیت الذهب و روکش طلایی صورت پیکرههای بامیان را از بالای پیشانی بطرف پایین تراشیدند تا از حالت بت بودن خارج شود. چنگیز خان در سال ۱۲۲۲ اورنگ زیب در سال ۱۶۸۹ و عبدالرحمان خان در سال ۱۸۹۲ میلادی هر کدام به نوبه خود برای تخریب این دو مجسمه تلاش کردند و بر پیکر آنها صدماتی وارد ساختند. در آغاز دهه نود میلادی نیز در جریان جنگهای داخلی مجاهدین افغان، مجسمههای بودا، از آسیب مصون نماند.(۴)
تخریب ها در طول تاریخ
در قرن نهم در این منطقه جنگی مذهبی صورت میگیرد و حکام مسلمان افغانستان با وجود نمادهای مذهب بودا در سرزمین خود مخالفت میکنند. هجدهمین امپراتور مغول و شاه نادر افشار در زمان حکومت خود بارها قصد داشتند تا این بوداها را با خاک یکسان کنند، ولی عظمت این مجسمهها بهاندازهای بود که آنها توانستند تنها به بخشی از ساختار آن آسیب برسانند. درنهایت شاه عبدالرحمن خان، یکی از پادشاهان افغانستان موفق شد که چهره بودا را از بین ببرد. (۲)
در تاريخ بيست و شش فوريه سال ۲۰۰۱ ميلادی، شورای رهبری، شورای علما و ديوان عالی (استره محکمه) طالبان، به پيروی از فرمان ملا محمد عمر رهبر اين گروه، دستور تخريب تمام آثاری را که به تعبير آنها “غير اسلامی” بود صادر کردند.
دو مجسمه بودا در باميان و تمامی مجسمه های تاريخی که در موزه های کابل و ديگر شهرهای افغانستان نگهداری می شدند نيز باید بر اساس اين فتوا نابود می شدند.
مخالفت های جهانی در ارتباط تخریب مجسمه های بودا در زمان طالبان تکاپوی جهانی برای بازداشتن طالبان از تخريب آثار فرهنگی و تاريخی افغانستان به ويژه بت های بودا در باميان آغاز شد. کوفی انان دبير کل سازمان ملل متحد با فرستادن نماينده ويژه خود به کابل و قندهار، از سران طالبان خواست تا از تخريب اين آثار صرف نظر کنند. دبيرکل يونسکو، سازمان علمی، فرهنگی و آموزشی ملل متحد، از سازمان کنفرانس اسلامی در خواست کرد که طالبان را متقاعد کند که از اين تصميم خود منصرف شوند.
رييس موزه مترپوليتن نيويورک نيز از رهبران طالبان خواست که به جای تخريب اين آثار فرهنگی و تاريخی، آنها را به موزه های کشورهای مختلف بفروشند. همچنين علاقه مندان و پيروان آيين بودايی در چند شهر آسيايی، در اعتراض به اين تصميم طالبان دست به تظاهرات زدند. اما اين فشارها، تاثيری بر عزم طالبان برای تخريب آثار و داشته های تاريخی و فرهنگی افغانستان نگذاشت و در حالی که رايزنی های جهانی برای متقاعد کردن آنها به صرف نظر کردن از اين اقدام ادامه داشت، از نقاط مختلف افغانستان، توپ، تانک، مسلسل و مواد منفجره به باميان، شهر مجسمه های تاريخی بودا منتقل می شد.
منبع عکس: www.researchgate.net
سرانجام “صلصال” و “شمامه” فروريخت
سرانجام در روز نهم مارس سال 2001 ميلادی، بعد از برگزاری نماز جمعه، نيروهای طالبان به روی مجسمه های بودا، آتش گشودند ومجسمه های بودا را انفجاردادند. دو شبانه روز به اين کار ادامه دادند تا در شامگاه ۱۱ مارس، از “صلصال” و “شهمامه” تنها دو حفره به ارتفاع 53 و 35 متر در دامنه هندوکش مرکزی افغانستان باقی ماند. (۳)
سازه ای عظیمی که قرن ها شکوه و زوال امپراطوری ها را دید، بی عدالتی در فجایع انسانی طالب را تاب نیاورد و فرو ریخت. کهن سرزمینی که ادیان مختلف در آن زیسته و در خود گران ترین گنج هایی دارد از زمین حاصلخیز تا آسمانی سخاوتمند و نمادهایی که در هر گوشه آن روایتگر گذشته است اما گرفتار کینه توزی و تنفرهای قومی که همواره پیامی برای حال و آیندگان دارد. بامیان محاصره در میان کوه ها که سرزمین یکی از محرم ترین قومیت های افغانستان است در نفرت قدرتمندان با نسل کشی های به تکرار تاریخ مواجه بوده است. سرانجام دریازدهم ماه مارچ سال 2001 از پیکره بودای عظیم فقط حفره ای تاریک باقی ماند. صلصال و شهمامه اگر نما دی از دوران شکوه باستان این سرزمین بودند اکنون رخت بر بسته و حفره ای تاریکی برجای مانده تا برای آیندگان نمادی از حاکمیت تاریکی و یادآور جهالت انسانی باشد. مجسمه های بودا در باميان، اگر تا ديروز نمادی از ديرينه تاريخی در اين سرزمين بود، امروز يادگار سالهای حاکميت افراطگرايی مذهبی در اين کشور است، حرکتی که جهان را تکان داد و يونسکو آن را وحشت فرهنگی ناميد.
وضعیت کنونی یادگاربودا در بامیان
تخریب تندیسهای بودا در بامیان، رویدادی سیاه و فراموش نشدنی برای شهرونداناین ولایت است. آنان تا کنون هم در سوگ نابودی این شاهکارهای بینظیر تاریخی هستند. آثار باستانی بامیان از دو ناحیه آسیبپذیر است: یک، برخی از نقاط تاریخی به اثر سیل و حوادث طبیعی در شرف تخریب قرار دارند، دولت اگر توجه جدی به این ساحات مبذول ندارد، دیری نخواهد پایید که از دست بروند. دو، قاچاق آثار باستانی بامیان، پدیدهی تازهای نیست. بار نخست، یعقوب لیث صفاری در قرن هشت به بامیان حمله بنمودی و بسیار غنایم از این ملک به غارت بردی. طوری که چندین مجسمهی طلایی از بامیان به عنوان هدایای نفیس به دربار خلیفهی بغداد فرستاد. پس از یعقوب، دومین ضربهی کاری بر تن بامیان، مقارن حملهی لشکریان عبدالرحمن به این شهر، فرود آمد. در دوران جهاد به مثابه دوران سیاه تاریخ کشور ما، نیز آثار تاریخی بامیان به دور از دست برد، باقی نماند. اطراف بودا و برخی نقاط شهر غلغله و… به طرز غیرمعیاری کندنکاری شده و اشیای به دست آمده از این نواحی به فروش رفت. خطرناکترین مرحلهی قاچاق آثار باستانی بامیان، اما اکنون جریان دارد. (۱)
اگر روزی جهان حیرت زده فروریختن بلندترین مجسمه های جهان را نظاره کرد، امروز همان حفره های خالی به جای مانده را به فراموشی سپرده است و شکاف هایی برجای مانده بر پیکر صلصال و شهمامه که دیگر با هر باد و بارانی عمیق تر می شود.
حفرهای به جای مانده نیز به مانند مردمان این منطقه باستانی روزگاری است که به فراموشی سپرده شده است و جای جای آن یادآور زخم های از دوران تاریکی می باشد که دیگر برای بازسای آن تلاشی قابل قبول صورت نمی گیرد.
بامیان امروز رخت عزا بر تن کرده است و بر شهادت خونین بودا میگرید. در بامیکای امروز نه شکوه بودا جاری است. نه غرور غلغله. بامیان کنونی، تصویر وضعیت سکوت و درماندهگی است. از بامیان امروز یک شاخه برق دریغ داشته میشود تا مبادا سرزمین خورشید تابان دوباره به روشنایی دست یابد.
فهرست منابع:
۱ – حلامیس غلام سخی. مجله ۸ صبح ۱۳۹۷ بامیان بودا وتاریخ
۲ – محمدی فاطیمه. مجله کجارو ۱۳۹۶ بودای بامیان بودای فراموش شده درسرزمین افغانستان
۳ – سعیدی ستار سایت بی بی سی فارسی ۲۰۰۵ میلادی بوداهای بامیان چگونه به خاک نشست
۴ – ویکی پیدیا دانشنامه آزاد. بامیان وتندیس های بودا
۵ – سایت مجله هم شهری آنلاین. آشنایی با تندیس بودا در بامیان
0 Comments